جدول جو
جدول جو

معنی میانه تن - جستجوی لغت در جدول جو

میانه تن(نَ / نِ تَ)
که تن نه فربه و درشت و نه لاغر و خرد و ریز دارد: ضغبوس، شتر میانه تن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میانه رو
تصویر میانه رو
کسی که در هیچ کاری افراط و تفریط نکند، میانه گیر
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ سِن ن / ن)
میان سال. میانه عمر. نه جوان و نه پیر. (ناظم الاطباء). میانه سال. که نه پیر است و نه جوان
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 42هزارگزی جنوب خاوری شاه آباد با 170 تن سکنه. آب آن از رود خانه راوند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ قَ)
میان بالا و میان قد. (ناظم الاطباء). متوسطقامت. (آنندراج). میانه قامت. میانه بالا. معتدل القامه. (یادداشت مؤلف). صعت. (منتهی الارب) : ترکه، زن میانه قد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ نِ)
آن که در هیچ کاری افراط و تفریط نمی کند. (ناظم الاطباء). معتدل که نه به افراط گراید و نه به تفریط. معتدل درعقاید و اعمال. متوسطالسیر. (یادداشت مؤلف). متوسطدر افعال و اقوال. (آنندراج). مقتصد، میانه رو در نفقۀ عیال یعنی نه مسرف و نه تنگ گیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان طاغنکوه بخش فدیشه شهرستان نیشابور، واقع در 30هزارگزی شمال فدیشه با 103 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میانه قد
تصویر میانه قد
میانه بالا لاغر گونه میانه بالا: (حمل (دلالت کند بر) میانه قد لاغر گونه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میانه رو
تصویر میانه رو
آنکه در اعمال خود افراط و تفریط نکند معتدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میانه رو
تصویر میانه رو
((~. رُ))
معتدل، کسی که نه افراط می کند نه تفریط
فرهنگ فارسی معین
معتدل
متضاد: تندرو، افراطی، دست راستی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از اجزای چرخ نخ ریسی
فرهنگ گویش مازندرانی